خبرنامه دانشجویان ایران: علیرضا پناهیان دوشنبه گذشته با حضور در اردوی جهاد اکبر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه های سراسر کشور که در مشهد مقدس در حال برگزاری است، سخنرانی کرد.
دانلود فایل صوتی:
iusnews.ir/image.php?file=20130213135602.mp3
علیرضا پناهیان روز گذشته با حضور در اردوی جهاد اکبر اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه های سراسر کشور که در مشهد مقدس در حال برگزاری است، سخنرانی کرد.
ما در معرض دو مسئله مهم و تا حدی پیچیده قرار گرفته ایم، باید فکر کنیم این دو مسئله مهم را حل کنیم و به خوبی از آن عبور کنیم و آسیب هایشان را کم کنیم و اساسا راه حلی برای زندگی انسانها برای عبور از این دو مسئلۀ مهم بدست آوریم. یقینا عبور از این دو مسئله مهم در تعجیل فرج حضرت و مقدمه سازی برای ظهور حضرت بسیار موثر خواهد بود.
یکی از این دو مسئله برمی¬گردد به شرایط زمانی ما و یکی از معضلات مهم جامعه بشری است و مسئله صرفا داخلی نیست؛ یک پدیدۀ عام البلواست که شاید حدود صد سال است بشر در این گرفتاری متوقف شده و جلوی رشدش گرفته شده است. مسئلۀ دوم برمی¬گردد به رشد معنوی جامعه ما که این رشد در صدر اسلام هم با چنین معضلی مواجه شد و تا حد زیادی متوقف شد. در برخورد با این معضل باید بتوانیم راه حلی اساسی پیدا کنیم.
بستر شناسایی این دو معضل را بنده عرض کردم، برای دومی تاریخ اسلام بود، که باید ببینیم صدر اسلام واقعا با چه معضلاتی مواجه بودند؟ مشکلی که صدر اسلام با آن مواجه شد و نتوانست از آن عبور کند چه بود؟
مسئله اول را هم باید به ویژگی جامعه جهانی امروز نگاه کنیم که ببینیم با چه معضلی مواجه است و چقدر توانسته است که از این معضل عبور کند و ما چگونه باید برای این معضل راه حل پیدا کنیم. معضلی که امروز در جامعه جهانی با آن مواجه هستیم و باید راه عبوری برای آن ایجاد کنیم، آن راه عبور اینست که: بعد از اینکه جهان از دوران دیکتاتوری مسلط و مستقیم عبور کرد به دوران دموکراسی فرو افتاد. چرا می گوییم فرو افتاد؟ زیرا با مشکلات و معضلات فراوان¬تری روبرو شد اگر چه یک قدم پیش گذاشته شده بود اما چند قدم پس رفت.
اگر جامعه اروپایی هنوز دچار دیکتاتوری بود شاید بهتر می توانست از دیکتاتوری عبور کند و مشکلات یک محیط دیکتاتوری را برطرف کند ولی دچار معضلات جامعه دموکراتیکش شد و این معضلات به سادگی قابل عبور نیستند.
عمده ترین مشکلی که جامعه امروز بر اثر برخورداری از دموکراسی با آن مواجه شده مشکل نفوذ است.مشکل دست های پنهان که دموکراسی های مشکل هدایت شدگی دموکراسی و آزاد است، مشکل فریب هایی است که در دل آزادی وجود دارد که موجب شده در مهد آزادی، بیان فریادها به جایی نرسد. مشکل در آستانه حل شدن است، چون بیان آن ساده شده، به این صورت که تمام کشورهای دموکراتیک قبلی تحت نفوذ مسلم صهونیست ها هستند. چرا مردم در جوامع دموکراتیک هر چه رای می دهند هر چه احزاب و نهادهای مدنی می آیند برحکومت و دولت نظارت داشته باشند، در هیچ کشوری نتیجه ای نمی گیرد. همیشه بازی دموکراسی سه هیچ به نفع صهونیست ها تمام می شود. این رای گیری است؟ یا چه مواجه با آرای عمومی است و چگونه حکمت بر سرنوست مردم خودشان است که یک درصد بر نودو نه درصد حکومت می کند؟ اما نود ونه درصد وقتی می خواهند قیام کنند، علیه یک درصد مثل قیام کردن غلبه بر یک جمعه دیکتاتوری برایشان آسان نیست. این چگونه مشکلی است؟ چگونه جامعه ای که با آرای عمومی اداره می شود، بر آن صهونیست ها حاکم می شود؟ چگونه مردم را فریب می دهند؟ چگونه در جامعه ای که آزادی بیان ادعا می شود، آنقدر آزادی بیان کنترل شده در خدمت دیکتاتوری های پنهان جهان دموکراتیک قرار می گیرد؟
خیلی روشن است. خدمت شما عرض می کنم: یکی از جدی ترین مسایل جمهوری اسلامی این است که ما باید ببینیم چگونه می توانیم از این معضل جهانی عبور کنیم. چگونه ما نباید اجازه بدهیم انتخاباتمان مثل انتخابات فرانسه، آمریکا، انگلستان و آلمان بشود نباید اجازه بدهیم چون نتیجه انتخابات آنجا را دیدیم. چگونه تفکیک قوا باید صورت بگیرد که به سرنوشت شوم تفکیک قوا در کشورهای دمکراتیک جهان امروز مبتلا نشود؟ قوه قضاییه این کشورها حتی تحت سلطه صهونیست ها عمل می کنند و به طور واضحی به نفع صهونیست ها تبعیض آموز عمل می کنند. اینها دیگر نیازی به توضیح و استدلال ندارد با یک مقدار مطالعه می توانید به این واقعیت ها برسید.
الان سوال این است چگونه یک جامعه دمکراتیک به اینجا می رسد؟ بعد ما چه تفاوتی با آنها داریم و چه پیش بینی داریم که می خواهیم به واسطه این تفاوت ها و پیش بینی ها کنترل کنیم تا یک جامعه برخوردار از مراجعه به آرای عمومی به آن نقطه نرسد.
من فکر می کنم این باید در مطالبه شما دانشجویان قرار بگیرد. مواظب باشید دمکراسی ما که مردم سالاری دینی هست دچار آسیب های دموکراسی غربی نشود. این مطالبه اصلی ماست. نماد بسیار کوچک این تفاوت و تمایز این است که به کاندیداهای انتخابات بگوییم که مثل کاندیداهای قبلی تبلیغات نکنند، مثل کاندیدهای قبلی مبارزه انتخاباتی نکنند. نماد بسیار ساده آن این است یعنی یکی از نمونه های بسیار ساده آن این است.
من توجه شما را به یکی از جمله های دکتر شریعتی جلب می کنم؛ سال ها پیش کتابی را می خواندم که دیدگاه های سیاسی دکتر شریعتی را در آن جمع کرده بود. گرچه ممکن است انتقادهایی به دیدگاه های دینی دکتر شریعتی داشته باشم، مثلا اینکه دکتر مطهری انتقادهای بیشتری به دین شناسی و دیدگاه های دینی ایشان داشتند، ولی نمی توان حرفهای حق کسی را بخاطر حرفهای باطلش دور ریخت. من نمی خواهم بگویم که فرمایش ایشان فرمایش درستی بوده است، میخواهم بگویم مسئله ای است که آن زمان ایشان به آن توجه داشتند. قبل از آن که تجربه دموکراسی در جامعه ما تحقق پیدا کند ایشان با این موضوع تفتن پیدا کرده بودند. اینقدر این موضوع، موضوع قدیمی و پیش پا افتاده ای است که حتی شما تجربه یک جامعه دموکراسی هم نداشته باشید. می توانید مشکل را حدس بزنید.
ایشان به دموکراسی متعهد اعتقاد داشتند. در دموکراسی متعهد مردم با آرای خودشان رئیس و رهبر خودشان را انتخاب می کنند. حالا من نمی دانم تعبیر ایشان از رهبری جامعه دموکراسی متعهد چه بوده است. ولی تعبیر دینی و ولایتی نداشت. مردم با آرای خودشان در جامعه دموکراسی متعهد رهبر خود را انتخاب می کنند. ولی مردم نباید بتوانند با آرای خودشان رهبر را عزل کنند. مردم او را یک بار انتخاب می کنند. به نظر معقول نمی آید ایشان توضیح می دهند به این دلیل که حالا که مردم رآی می دهند می توان آن ها را فریب داد و دشمنان یک جامعه برخوردار از دموکراسی متعهد کاری می کنند که افکار مردم را تحریف کنند.
در دموکراسی احتمال کنترل و هدایت پشت پرده و نفوذ در لایه های مختلف دموکراسی وجود دارد. به حدی که شما در کشورهای غربی میبینید هرکس رای میدهد و هرجور رای میدهد، به صهیونیست ها رای میدهد.نفوذ در احراب، در بدنه کارشناسی، در لایه های تصمیم ساز و تصمیم گیر، نفوذ در انواع سطوح جامعه و کنترل یک جامعه چند میلیاردی مسیحی توسط 5 میلیون نفر صهیونیسم. الان چه گونه باید در جامعه خودمان کنترل کنیم؟ من از شما می پرسم، راه حل چیست که در بدنه کارشناسی نظام، در لایه های مختلفی که برای دولت در جامعه ما تعریف شده است، دشمن نفوذ نکند؟ اگر دشمن بلد بود شعار های ما را توسط عناصر خودش بدهد. و بعد آرام آرام مسیر را کج بکند، آن وقت باید چگونه برخورد بکنیم؟ چگونه باید شناسایی بکنیم؟ ما جامعه آزاد و انتخابات آزاد را در جامعه خودمان چگونه باید از هدایت یافتگی و نفوذ صهیونیسم های جهان خوار در امان نگه داریم؟ این مسئله اول است که مسئله بزرگی است.
آیا مردم آمریکا دوست داشتند که تحت سلطه صهونیسم باشند؟ آیا این 99 درصد، آگاهانه، عاشقانه این یک درصد را برخوردشان مسلط کرده اند که حالا که دچار فقر و هلاکت شده اند، قیام می کنند؟ وقت هایی که نوکران، کارگران مرفه این یک درصد بودند هیچ اعتراضی نمی کردند، قبل از این هم اگر اعتراض نمی کردند، به این دلیل بود که رفتارشان هدایت می شد. بعد این ها به ما اتهام می زنند که مردم را خام می کنید! دقیقا کاری را که خودشان با مردم خودشان می کنند. حالا که نمی توانند پول در جیبی کارمندان مرفه خودشان را برسانند، تظاهرات صورت می گیرد و گرنه قبلا هم شرایط همین بوده است: من به تو پولی بیشتر از کارمندان کشورهای عقب مانده می دهم. مرفه باش و به ما یعنی آن یک درصد خدمت کن و هر وقت هم رای می دهید به ما رای می دهید و دیگر فرقی نمی کند که چه طور رای می دهید. شاید خسته شده باشی از رئیس جمهور های آمریکا، نشاط انتخاباتیت کم شده باشد، ما برای تو رنگین پوست انتخاب می کنیم. اگر از این شعار خسته شده باشی ما شعارهای دیگری برای تو می آوریم. شما بگویید که چه چیزی می خواهید؟ ما که همیشه حاکم هستیم. شما تقاضایتان چیست؟ ما متناسب با تقاضای شما حکومت خودمان را تعریف می کنیم.
انتخابات آمریکا هم برای کشورهای جهان، آنقدر اهمیت ندارد که انتخابات کشور ما برایشان اهمیت دارد. چون همه می دانند آنجا بازی است و اینجا حقیقی است.
در ایران افراد و اشخاص و صحبت ها مهم هستند. چرا که هر فردی که انتخاب می شود در واقع او گزینه کل مردم است در صورتی که در غرب کسانی که انتخابات می شوند عروسک های خیمه شب بازی هستند. انتخابات اخیر فرانسه یکی از مهمترین انتخابات دهه های اخیر فرانسه بود که به دور دوم نرسید علارغم عادت سیاسی که در آنجا وجود دارد و هیچ چیزی هم تغییر نکرد و و سیاست های ریاضت اقتصادی هم تکان نخورد.
ما باید مراقب باشیم که مردم سالاری ما تبدیل به دموکراسی نشود اما چگونه می شود دولت را مدیریت کرد که نفوذ در آن صورت نگیرد؟ چگونه می شود انتخابات را مدیریت کرد که در آن فریب صورت نگیرد؟
*راه های نفوذ به انقلاب
ولایت فقیه یک عنصر حیاتی در ساختار جامعه ما است که خودش به خودی خود کلیدی ترین راه حل را برای جلوگیری از تبدیل دموکراسی به دیکتاتوری را دارد. لذا حضرت امام فرمود ولایت فقیه مانع دیکتاتوری است. همان دیکتاتوری پنهانی که بانکی مون می گوید دموکراسی چیزی جز دیکتاتوری پنهان یا اشرافیت مدرن نیست.
شورای نگهبان یک مکانیزمی است که در آن زمینه ای طراحی شده است. ما داریم با این مکانیزمی که طراحی کردیم در مقابل نفوذ مقاومت می کنیم. مسئله تمام شده نیست وقتی قانون تصویب می شود شما باید بسنجید که این قوانین تا چه حد به نفع مردم و نظام طراحی شده اند. صهیونیست ها 118 سال پیش در پروتوکل های خود برای هدایت جوامع دموکراتیک قرارداد بستند؛ یکی از مفاد آن این بود که ما انقدر قوانین زائد و اضافه تصویت می کنیم و آن را به مردم تحمیل می کنیم با ابزارالات خود، که مردم توانایی و قدرت تحلیل خود را از دست بدهند و نتوانند تشخیص بدهند که این قانون مفید است و چه تاثیراتی را دارد بعد به واسطه این قانون های اضافی آنها را استثمار می کنیم و این قانون خیلی پیچیده است.
به نظر بنده یک سری از قوانین در کشور ما بر اساس نگاه غرب زده تصویب شده اند و چون صریحا خلاف برخی از قوانین اسلامی نبوده است شورای نگهبان با آن مخالفتی نکرده است. اما تاثیرات خود را بر جامعه داشته و باعث افزایش فساد در جامعه شده است و یک روزی باید این قوانین اصلاح شود.
اشخاص و افرادی را مامور می کنند؛ یک استاد دانشگاهی را من می توانم نام ببرم که بازنشسته سازمان ملل است. ایشان می گفتند که من در همان ایام بعد از دفاع مقدس به رییس سازمان ملل می گفتم شما کشور های غربی نمی توانید با انقلاب اسلامی کنار بیایید. چه نقشه ای برای آن دارید؟ ایشان برای 14 کشور جهان نماینده سازمان ملل بوده است و یک آدم جهان دیده هستند.
رییس سازمان ملل که روحیات ضد صهیونیستی هم داشت و برخی از حرف ها را که می خواست بزند در مقر سازمان نمی گفت. جای دیگر قرار می گذاشت. او گفت طرحی که برای به زیر کشیدن انقلاب اسلامی وجود دارد طرح بسیار ساده ای است. این طرح را برای همه انقلاب ها انجام دادیم و نتیجه مثبتی داشته است . زمانی که انقلابیون حاکم می شوند امکانات در اختیار می گیرند و فرزندان خود را برای تجارت و تحصیل به غرب می فرستند در این حالت ما برای آنها دام پهن می کنیم.
بعد از پهن کردن دام ها وی را مجبور می کنند که بر روی پدرش تاثیر بگذارد و به این نحوه در تصمیمات داخل کشور دخالت می کنند. همان زمان، رییس سازمان ملل اصطلاح آقازاده ها را برای به زیر کشیدن انقلاب یک کشور به کار برد.
این نکته خیلی پیچیده است این تصور که این ها یک پولی را بردند و زمینی خوردند و کار آنها را به یک دزدی ختم کنیم، این ها طرحهایی است که برای منحرف کردن انقلاب به کار می برند این ها در جهان اجرا شده است.
ما باید جمهوری اسلامی را به این دلیل که شبیه دموکراسی است، از گزند نفوذ حفظ کنیم. راه های نفوذ به انقلاب، یکی تغییر طرز تفکر مسئولین است. دوم آقازاده هاست. سوم قوانین اضافی است. چهارم مدیریت میانی و بدنه کارشناسی است.
یکی از اساتید دانشگاه بیان می کرد که یکی از کشور ها به دانشگاه ما آمدند و می خواستند که بورسیه بدهند و 20 نفر را بورسیه می کردند و ما کمی تردید کردیم و بعد ما فرستادیمشان و اکثرشان هم بازگشتند و این ها تخصصی گرفتند که برای یکی از کارخانه ما بسیار نیاز بود و بنده مشاور آن کارخانه بودم وقتی که ما می گفتیم که این مشکل را چطور حل کنیم؟ و غالبا بیان می کردند که این مشکل مثلا توسط چنین دستگاهی نیاز داریم که فلان کشور این صنعت را دارد و بنده تحلیل کردم دیدم یکی از این دستگاهها را که ما از آن کشور بخریم تمام هزینه بورسیه این کشور در خواهد آمد این فرد که آنجا تحصیل کرده دائما دستگاههای آن کشور را پیشنهاد می کند، این نمونه ساده ترین و قانونی ترین راه نفوذ در کشور است.
آیا این اتفاق در کشور ما افتاده است؟ آیا این اتفاق در عرصه انتخابات و عرصه سیاسیون ما اتفاق افتاده است؟ آیا توانسته اند در عرصه انتخابات ها مردم را فریب بدهند یا نه؟
شما دانشجویان باید این مسائل را بررسی کنید چرا که شما یکی از فعالترین و موثرترین گروهها برای کنترل نفوذ در جامعه ما هستید. شما به این موضوع بی اعتنایی کنید دیگر فردی نمی ماند.
مثلا در انتخابات دوم خرداد آن طور که تبلیغات می شد، ما تصور می کردیم که دولت آقای خاتمی چیزی متفاوت از دولت هاشمی خواهد بود و مردم به خاطر این تفاوت به ایشان رای دادند در آن زمان تغییر و تفاوت خیلی مطلوب وبد و مردم خیلی در انتخابات شرکت کردند و آرای آقای خاتمی هم بالا بود و ایشان هم در عرصه انتخاباتی اصلا روند گذشته را تائید نمی کردند و دنبال فضای جدید بودند.
در همان زمان رقیب آقای خاتمی آقای ناطق نوری بود و همه تصور می کردند که ناطق در خط هاشمی است و خاتمی می خواهد اوضاع را تغییر دهد، در برخی از صحبت ها حتی آقای هاشمی اشاره کرده بودند که از خاتمی حمایت کنید اما بدنه جامعه این چنین عقیده ای نداشتند.بعد که خاتمی آمد دیدم که قبلا دولت دست کارگزاران بود و الان هم دولت دست کارگزاران است و چیزی تغییر نکرد شما اسم این اتفاق را چه می گذارید؟
در انتخابات 88 آقای موسوی اگر حرف های آقای معین را می زدند، چهار میلیون بیشتر رای نداشتند. آقای معین حرف های اصلاح طلبان را صریحا می زدند و چهار میلیون هم بیشتر رای نداشتند. ولی آقای موسوی این کار را نکردند، البته اشاره می کردند اما حرف های متفاوت بود ایشون دائما از خط امام صحبت می کردند اما تجربه عملی و عملکرد ایشون چیزی متفاوت از حرف ها بود.
یعنی اگر مردم دقیقاً می دانستند کم تر به ایشان رأی می دادند، منتها فضای انتخابات، فضای تخریب نیست، افشاگری به تخریب نزدیک می شود و مشکلات زیادی وجود دارد و نمی توانید از خواص و مسئولین بالای جامعه انتظار افشاگری داشته باشید. باز یک فریبی در حال صورت گرفتن بود و در مقابل این فریب افراد زیادی مجبور شدند که تاکتیکی به صحنه بیایند و به طوری تبلیغات کنند که رأی گیری به سمتی برود که آن سمت با همه ایرادات خود فریب صورت نگیرد.
برای مثال آیا می شود مسئولی به آرمان فلسطین معتقد نباشد و خودش را به عنوان ضد صهیونیسم برای مردم یادآور کند؟ بله این وجود دارد و وقتی وزیر امور خارجه در یکی از دورههای تاریخی گذشته به یک اجلاس بین المللی می رود که مرتبط به فلسطین است و آن فردی سیاسی می گوید این ربطی به ما ندارد، اگر چنین فردی وجود داشته باشد چگونه می توان آن را افشاگری کرد؟ این فرد می آید ساعت های زیادی سخنرانی از ضد اسرائیل رو نمایی میکند و برای این افراد افشاگری چگونه صورت میگیرد؟
این ها امیدهای بیگانگان هستند، کاش همه چی بر پایه صداقت بود. البته خدا همیشه علامت هایی می گذارد. که متنها این ها را خواص جامعه دریافت می کنند که شما همان خواصی هستید که مقام معظم رهبری از آن به عنوان افسران جنگ نرم یاد می کنند و شما باید موجب هشیاری جامعه شوید. بعضی مواقع ممکن است یک دانشجو موجب هوشیاری یک روحانی شود و ما در قدیم این را نداشتیم و برای مثال شهید دیالمه افتخار جامعه دانشجویی است و زمانی که مجرد بود نماینده مجلس شد و حرف هایی برای ملت می زند که 30 سال بعد به آن می رسد، روشن بینی تا این حد معرکه است و حرفی میزند که احدی حرف ایشان را قبول نمی کند و بلا استثناء مردم بعد از 30 سال حرف ایشان را فهمیدند و ما باید از این که با آراء مردم و دموکراسی بازی شود جلوگیری شود که دشمن پشت صحنه آن ایستاده باشد و خواهان کنترل باشد. من خواهشم این است که در بازی های قدرت وارد شوید، نقشه خوانی کنید.
روز به روز روش های جدیدی برای نفوذ و فریب ایجاد می شود و ما باید از آن عبور کنیم و این معضل اول بود. غربی ها یا باید جامعه را مثل سوریه نا امن کنند یا جامعه ما باید به فریب و نفوذ تن دهد که آنها به خواسته خودشان برسند و در آن زمان است که فقط تا قیمت جان می توان با آن مبارزه کند.
آن کسانی که جوامع دموکراتیک غربی را با نفوذ و فریب بر آن سلطه پیدا کردند و مهارت فوق العاده دارند و کشورهای مهم دنیا را به همین دو شیوه اداره می کنند آنها به هر شیوه ای می خواهند به ما نزدیک شوند و مسئله ای است که ما با آن مواجه هستیم و باید به جهانیان نشان دهیم که رأی گیری صورت گیرد و هیچ آسیبی جامعه نبیند و جامعه جهانی منتظر این است در ایران اسلامی الگوی انتخابات آزاد حقیقی را دریافت خواهد کرد و روزی بر شما مراجعه خواهند کرد که شما چگونه رأی می دهید که یک درصد بر99 درصد حاکم نمی شود، آن صهیونیسمی که بر تمام کشورهای دموکراتیک حاکم است و همه را تحت نفوذ خودش اداره می کند چرا در کشور ایران نفوذ نکرده است؟ جامعه دموکراتیک به معنای واقعی کلمه دارید اما زیر سلطه صهیونیسم نیستید، چون در صد سال اخیر یک کشوری نیست که زیر سلطه دمکراتیک نباشد و در همه کشور های حرکت کننده به سمت دموکراتیک حرکت می کنند. شما می بینید که یا به بی ثباتی یا نفوذ غربی ها تن می دهید. وابستگی احزاب از گروه شروع می شود. ساز و کار ما برای عبور چیست؟ شما طبیعتاً می دانید ولایت فقیه محور، مقاومت ما در مقابل نفوذ و فریب است.
مسئله دومی که با آن مواجه شدیم و بستر مطالعه تاریخ اسلام است این است که امیر المؤمنین (ع) در اوج در گیری های که در جامعه اسلامی با قاسطین، مارقین و ناکسین که صریحاً با ایشان جنگیدند و غیر از اینها یک گروه دیگری نیز بودند که هم رکاب ایشان بودند. امیر المؤمنین (ع) در یک زمان واحد در 4 جا می جنگیدند و این کار دشواری است.
طلحه و زبیر دو نفر از کسانی بودند که علیه عثمان قیام کردند و به دلیل این که عثمان، معاویه را مورد لطف قرار می دهد. اگر امام علی به میدان نمی آمد، معاویه باید با طلحه و زبیر می جنگید و جنگیدن معاویه با طلحه و زبیر سخت تر از جنگ با علی (ع) است. چون طلحه و زبیر مانند خودش نامردی می جنگیدند و علی (ع) مردانه می جنگید و یا می توانست از عملیات فریب نفوذ استفاده کند.
طلحه و زبیر شروع به جنگ با علی (ع) کردند، در حالی که علی (ع) در حال آماده شدن برای درگیری با معاویه بود. معاویه مایل بود که علی (ع) بخشی از قوای خود را از دست بدهد و طلحه و زبیر نیز به کنار روند. خوارج موجب شدند که علی بن ابی طالب نتواند بر معاویه پیروز شود، خوارج اجازه ندادند امام علی (ع) بر معاویه پیروز شود ولی میزان دشمنی خوارج با معاویه و علی (ع) یکسان بود و حتی شاید بیشتر با معاویه دشمن بودند. علی (ع) با خوارج که جنگید، معاویه خوشحال شد که خوارج به کنار رفتند. امیر المومنین گروه چهارمی که با آن درگیر بودند ( کسی که در رکاب علی (ع) آخرین حرف را زد کمر سپاه ایشان را شکست و موجب شد که امام مذاکره با معاویه را قبول کند؛ اشعث بود) اشعث کسی است که، هر فتنه ای برای امیر المومنین پیش می آمد، پای اشعث در آن فتنه در میان بود. پسر اشعث قاتل اباعبد الله الحسین (ع) و دخترش قاتل امام حسن مجتبی (ع) است. آن وقت یکی از ایرادهای مهم خوارج نسبت به علی ابن ابی طالب (ع) این بود که: یا علی! اگر شما آدم درستی هستید، اشعث در دستگاه تو چه کار می کند؟ حالا شما بگویید که علی ابن ابی طالب چه کاری باید انجام بدهد؟ با چه کسی بجنگد؟ اصلا شما بروید و پیشنهاد بدهید که شما با خوارج صحبت کن و با خوارجت همراه بشو، این اشعث و همراهانش را از پای رکاب خودت که اینها عامل گرفتاری تو هستند، از بین ببر، چنین مشورت را به علی ابن ابی طالب بدهید ببینم حضرت در تاریخ با این مشورت چه کاری انجام می دهد؟
من از طرف امیر المومنین، می گویم باشد قبول! خوراج چند هزار نفر هستند؟ 6 هزار نفر رفتند بیرون شهر و اردو زده اند، خوب علی ابن ابی طالب جنگ است! شما یک نامرد منافق، رذل در پای رکاب شما هستند به نام اشعث و همراهانش، اینها پس فردا فرزندان شما را به شهادت می رسانند، بیا و با خوارج که لااقل ظاهرشان یک مقدار انقلابی تر است، همراهی کن. تا بعد ها که توانستی بیایی تا نابودشان کنی، بعد بروی سراغ معاویه. نمی شود همه را با هم زد.
علی ابن ابی طالب (ع)، آمدند بیرون شهر و پیش شش هزار نفر خوارج رفتند، به آنها گفتند چه می خواهید از من؟ مگر شما خودتان تحمیل نکردید؟ و صحبت کردند، آنها گفتند آقا جان شما توبه کن، ما هم توبه کردیم. ما هم می آییم در شهر، آقا امیر المومنین فرمودند: استغفر الله ربی و اتوب علیه و کل ذنب، من از هر گناهی توبه می کنم. این ها هم گفتند: آقا توبه کردند دیگر، و این 6 هزار نفر موافقت کردند و آمدند در شهر، چه شد جنگ خوارج صورت گرفت؟ اشعث پیش امیرالمومنین آمد و گفت یا علی ابن ابی طالب(ع)، شما توبه کردید؟ شما مگر حکمیت را پذیرفتید به زور اینها نبود؟ بعد توبه کرده اید؟ آقا فرمودند نه من که از آن توبه نکردم. من کلا گفتم استغفار تا موضوع حل بشود. اشعث قصه را علنی کرد و گفت نه آقا علی ابن ابی طالب به من این گونه گفتند و اصلا قصه این گونه نیست! و جنجال به پا کرد و از آن 6 هزار نفر 4 هزار نفر آنها دوباره رفتند.. جنگ نهروان راه افتاد. حالا امیر الومنین از شهر خودش 4 هزار نفر را مجبور بشود، بکشد، دیگر می تواند حکومت کند؟ در چند جبهه باید امیر المومنین در آن واحد بجنگد؟
من نمی دانم باید برای شما متاسف باشم در دوران دفاع مقدس نبودید؟ یا برای شما خوشحال باشم که در دوران دفاع مقدس نبودید؟ چون در دوران دفاع مقدس سطح پیش رفتگی جامعه ما سطح نازلی بود و ما هنوز اول راه بودیم. الان که پیشرفت جامعه سریع تر شده است و به نقطه های بالاتر رسیدیم، کار سخت تر است، خوشحالم که شما به قسمت های سخت تر داستان رسیده اید. رشدتان هم باید در این عرصه سخت تر باشد. اصلا شما لازم نیست حسرت بخورید که در زمان طلایی دفاع مقدس نبودید. الان طلایی تر است. ما در دوران دفاع مقدس، یک کار بیشتر نداشتیم که به جبهه برویم، امام هم پشت جبهه را، با هیبت خودشان اداره می کردند. درگیری در چند جبهه نبود، فوقش اگر هم باشد در چند جبهه درگیری های ضعیفی در داخل کشور بود. امام فرمودند: الان وقتش نیست. ما خیالمان راحت بود و به جنگ می رفتیم.یک جبهه بیشتر نبود.
آیا الان شما باید در چند جبهه بجنگید؟ الان شما باید با چند جریانی بجنگید که دشمن همدیگر هم هستند، و نان دشمنی همدیگر را هم می خورند، ولی در اینکه ضربه به ارکان نظام بزنند با هم مشترک هستند. حاضر هم نیستند یکجا، قرار بگیرند که آدم کارش راحت تر بشود! تو که می خواهی با ما بجنگی، این هم که می خواهد بجنگد، بروید و در یک طرف قرار بگیرید تا ما هم راحت تر بجنگیم، حاضر نیست!
یکی این ظرف تو ایستاده و دیگری در طرف دیگر تو، می روی به سمت این، آن یکی به تو حمله می کند. وقتی که دو طرف ایستاده باشند شما تا به سمت این میروی تو را متهم می کنند به آن طرف و می گویند: تو از طرف آن آمدی؟ می گویی، من به آن چیکار دارم. من می خواهم با تو درگیر شوم ولی میگویند او پشت سر تو هست، تو با من درگیر بشوی آن سودش را می برد، راست می گوید. امیر المومنین (ع)، وقتی که با طلحه و زبیر جنگ میکرد، معاویه سودش را می برد. وقتی با خوارج جنگ می کرد معاویه سودش را میبرد. وقتی با معاویه جنگ میکرد، خوراج سودش را می بردند. حالا در این میان امیرالمومنین چگونه باید عمل می کرد. من اصلا متاسف نیستم که این چنین شرایطی در جامعه ما پیش آمده است.
اعتقاد ما این است که حتما جوانان نخبه سیاسی و دانشجویان جامعه ما می توانند ما را از این شرایط عبور بدهند. این ها امتحانات الهی است. ما در چند جبهه در حال مبارزه هستیم. نباید همه را قرمز و آبی کنیم. الان در فوتبال رقبا زیاد شده اند. حداقل 4 یا 5تا تیم در حال رقابت بر سر اول شدن هستند. حاضر نیستند گل بخورند. باید به هم گل بزنند تا نفر اول شوند. نفر اول امتیازات ویژه ای دارد. الان دنبال داشتن هستیم.مراقب باشید از بین همه جریان های انحرافی اگر نسبت به یک یا دو جریان شناخت دارید، چشم خود را به سمت جریان های انحرافی دیگر بچرخانید. بعد از این در مبارزه با هر جریان انحرافی کوتاه نیائید. مبادا آن ها شما را فریب بدهند و به یک یا دو یا سه جریان محدود کنند. در این صورت از جریان های انحرافی دیگر غافل شوید. ما انشالله با همه جریان های انحرافی همزمان مبارزه خواهیم کرد.
شما با عملیات نفوذ و فریب و رفتارهای منافقانه، باید مبارزه کنید. علیه هر جریان انحرافی بخواهید صحبت کنید، هزاران دلیل مبنی بر این که اساسا درست نیست، مطرح می کنند. باید با نفوذ و فریب با انواع انحراف ها مبارزه کنید. هیچ کس نباید مدال دشمنی با هیچ جریان انحرافی را به سینه بکوباند و از ارزیابی دقیق شما مصون شود. مثلا می گوید من با اصلاح طلب ها مبارزه کردم . هیچ کس نباید بگوید من با جریان پول پرست ها مبارزه کردم. این دلیلی برای عدم مبارزه با جریان انحرافی نیست. برخی می گویند من با جریان انحرافی مبارزه کردم .جریان انحرافی تنها یک جریان نیست. با مدال افتخار زدن به سینه برای مبارزه با یک یا دو جریان انحرافی، نباید کسی از ارزیابی ما مصون بماند. باید با همه جریان های انحرافی مبارزه کرده باشی. این نگاه شماست. مژده نهایی این که همه این ها فتنه آخر الزمان را شکل می دهد. از دید پیامبر خاصیت فتنه های آخر الزمانی این است که موجب رسوائی نفاق می شوند. هیچ کدام از این معضلات و پیچیدگی ها پنهان نمی ماند. خیلی ساده است. تنها نیازمند است آمادگی بازی در صحنه را داشته باشید.
شما باید وقتی که با فکر و بصیرت خود جریان ها را شناسایی می کنی، با زبانت افشا گری می کنی، با قلبت هم حالت انعطاف پذیری داشته باشی.
خدایا شاهد باش که ما به هر کسی دلبسته باشیم در عرض یک هزارم ثانیه حاضریم دل از او بکنیم به خاطر اینکه او دل از ولایت کنده است. این امتحانی هست که من به شما می گویم یکی از پیش رفته ترین امتحان ها است و در زمان ظهور حضرت، ایشان بعضی از سربازان خود را گردن می زند و باید مواظب باشی ایمان خود را حفظ کنی و به سرباز بودن و فرمانده بودن حضرت بسنده نکنی.
رهبری فرمودند اختلاف افکندن خیانت به ملت است. کسی که خیانت می کند باید دل از او بکنیم. ما یک آمادگی داریم که اگر این آمادگی را در ملت هم ایجاد کنیم، هم شیطان رجیم و هم شیطان بزرگ ناامید می شوند. شیطان بزرگ و جریان استکبار از نفوذ و سلطه و فریب دادن دموکراسی نا امید می شود و شیطان هم از عدم تزکیه جامعه شما نا امید می شود. خدایا ما را در این مسیر ثابت قدم بدار.
یک توصیه دارم و اینکه خیلی به در خانه اهل بیت بروید و الان هم که وجود امام در دسترستان هست، واقعآ بروید از حضرت تمنا کنید که هم خودتان حفظ شوید و هم بتوانید نقشتان را خوب ایفا کنید تا بتوانید تآثیر گذار باشید. منت اهل بیت را بکشید و از آنها تقاضا کنید که سالم زندگی کنید و فقط طرف خدا و اهل بت و امام زمان باشیم. از امام رضا بخواهید که دستتان را بگیرند و شما را مؤثر قرار دهند .
انشالله دشمن هر انقدر که دوست داشته شهید احمدی روشن را بکشد شما را را هم بخواهد بکشد ولی موفق نشود! انشالله آنقدر تآثیرگذار باشید که دشمن برای ترور شما نقشه بکشد ولی موفق نشود.
نظرات شما عزیزان: